کیارش جووونکیارش جووون، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

دنیای زیبای ما

19و 20ماهگی پسر نازم

  دلبر مامان چند وقت بود که مریض بودی و ما فکر می کردیم سرما خوردی ولی   خوب نمی شدی امروزفهمیدیم به یه چیزی حساسیت داری که اینقدر آب از   بینیت میاد و سرفه میکنیاصلا A.Bلازم نداشتی و نداری           شیرینم هاپوی قرمزشو خیلی دوس داره     گلم داری با این دقت چی سرچ میکنی کلاه روشا جون رو برداشتی وروجک   20ماهگی               .دائی جون موهاتو حسابی خوشگل کرد(مرسی دائی رضا)   خیلی دوست داشتم که موهات رو بلند کنم ولی انگار...
16 مرداد 1391

18 ماهگی و بیماری کیارش و 4تا دندون آسیای کوچیک

  فرشته پاک خدا، تا زمانی که زنده ام فقط برای تو نفس میکشم و برای تو زندگی میکنم       فدای اون مو های نازو خنده های نازت بشم عزیز مامان دیگه بزرگ شده کامل حرف میزنه (مثل طوطی) و چند کلمه انگلیسی هم یاد گرفته   خوشگلم بعد کلی آب دهن ریختن بلاخره 4تا مروارید کوچولوی دیگه هم در آورد   ناس مامان یه اسهال و استفراغ شدید با تب بالا همراه با سرما خوردگی گرفته بود یه هفته منو پاپا جون آرومو قرار نداشتیم     بلاخره بعد از 10روز دارو خوردن تبت پایین آومد     بمیرم واست که تو یه هفته یک کیلو وزن کم کردی ولی نانازم خوب خوب شد ...
16 مرداد 1391

ماه رمضان(تیر 92)

هستی مامان واست یه سر سره که خیلی دوست داشتی خریدیم خیلی دوسش داری و نمیگذاری بچه های دیگه باهاش بازی کنن میگی بابام خریده   کوچولوی مامان نگران بودم که تو ماه رمضون اذیتم کنی ولی فرشته کوچولوی مامان خیلی آقاست اصلاکاری به کارم نداری میشینی روی سرسرت و شنل قرمزی نگاه میکنی     امروز بهت گفتم کیارش دلم هندوانه کشیده.... واسم میخری گفتی مامان تو یننچاله الان میرم بیارم..............     شاهزاده کوچولوی من خیلی شیرین شدی هر وقت میخوای کارت راه بیفته میگی واستا ببوسمت امروز سر صبح بیدار شدیو بهم گفتی مامان حوریه پاشو بریم مد کونک (برنامه کودک) نگاه کنیم وقتی به روم نی...
15 مرداد 1391

یک سالو سه و چهار ماهگیه شیرین زبونم

خوشگلمو واسه دومین بار بردیم آتلیه   باید ببخشی که سه ماه دیر شد آخه هر بار که میخواستیم ببریمت یه اتفاقی می افتاد یا آتلیه بسته بود یا   عکاس بد قولی میکرد یا......... دفعه آخرم که باباجون نعمت مریض شد اول خواستیم آتلیه رو کنسل کنیم   ولی بعد تصمیم گرفتیم منجگرمو ببرم آتلیه بابا میلادم با باباجون بره دکتر   اینم عکسای آتلیه: یک سالو چهار ماهگی   باباجون واست کلی اسباب بزی خرید یه تاب خوشگلکه خیلی دوسش داری         یه استخر بادی بزرگ که واست پر از توپ کردیمش       ...
12 مرداد 1391
1